اين نامه يك گرگاني به شهردار گرگان است كه در زير مي خوانيد :
حاج ابراهيم كريمي
سلام و اما بعد ؛ يكسال پيش بود كه بنده حامله بودم و يك بچه 6 ماهه در شكم من بود . يك شب بعد از يك پياده روي محدود و خريد در بازار نعلبندان قصد داشتم به خانه برگردم . منزل ما در خيابان شهدا محله سرپير قرار دارد .
داخل كوچه كه شدم هوا تاريك بود و روشنايي محل هم اندك كه ناگهان در اواسط راه و روبروي نانوايي داخل كوچه پايم داخل يك چاله افتاد و من كه حامله بودم آهي كشيدم و با كمك شوهرم به كناري رفتم و از شدت پادرد گريه كردم .
اما شوهرم فقط به شما فحش مي داد و مدام مي گفت كه فلان فلان شده ها چرا شهر را نمي سازيد ؟ اين چه وضع شهره ؟ چرا . . . ؟ چرا . . . ؟
خلاصه آن شب به خانه رسيدم و از آن روز تصميم داشتم اين قضيه را طي نامه اي به شما بيان كنم اما بعد از چند ماه زايمان كردم و بعد از آن هم مشغول نگهداري بچه هستم و نتوانستم از وقتم استفاده كنم و برايتان نامه بنويسم اما الان مي خواهد چند نكته اي را بيان كنم شايد مد نظر شما قرار بگيرد .
آقاي كريمي شما چندين سال است كه شهردار گرگان بوده ايد و هستيد ؛ آيا فكر نمي كنيد كه هر فردي يك تواني دارد و بعد از سي سال بايد بازنشسته شود و جاي خود را به جوانترهاي متخصص و متعهد بسپارد .
آيا فكر نمي كنيد كه مردم از تكرار نام و ديدن تصوير شما به عنوان شهردار گرگان به ستوه آمده اند و به دنبال تغيير در اين پست هستند .
در اين سالها كه شما شهردار بوديد شهر قيافه قشنگي ندارد و كنده كاريهاي بي مورد و صداي مته بر پيكر بي جان و داغ آسفالت هاي شهر گوش همه را كر كرده است .
من روي تجربه و تعهد شما اطلاع و اطمينان دارم اما بايد شرايط روز جامعه و تكنولوژي هاي مدرن را نيز در نظر گرفت و اين باور را دارم كه با انديشه هاي شما شهر گرگان بر مدار ترقي حركت نخواهد كرد .
خوي خصلت ما ايراني ها اينست كه حتما بايد ما را به زور از جايي بيرون كنند و هيچوقت خودمان نخواستيم مثل يك قهرمان خداحافظي كنيم . چه خوبست جنابعالي بعد از اين همه سال خدمت ، به ميل خود اين پست را تحويل جوانان متخصص ، سالم و كارآمد دهيد و پايان شيريني بر سي سال خدمت خود به تصوير بكشيد .
امروز همه ما نيك مي دانيم كه شهرمان گرگان نيازمند تحول و تغيير در رويكردها بخصوص شهرداري دارد . امروز ديگر شهرداري وظيفه اش آسفالت و جمع آوري زباله نيست بلكه فرهنگ سازي و مديريت افكار عمومي شهري از اولويت هاي جدي شهر است .
امروز كار شهرداري صاف كردن چاله چوله هاي روان و روح مردمي است كه از گراني ، بيكاري ، تورم و صدها مشكل ديگر خسته شده اند و اين همه كار نيازمند يك شهردار توانمند ، جوان ، با استعداد و دست پاك دارد .
من مي خواستم از شما خواهش كنم كه در اوج كنار برويد و بگذاريد كه جاي شما كسي بيايد كه بر اساس مدل روز و نيازهاي نسل جديد شهر گرگان را بسازد چرا كه در يك نگاه سطحي گرگان از لحاظ بصري و توسعه شهري از خيلي از شهرهاي كشور عقب است .
بنده را به خاطر جسارت در بيان كلمات فوق ببخشيد اما حرفهايي توي دلم بود كه مانده بود و دوست داشتم به شما بگم كه جشنواره وبلاگ نويسي روز گرگان بهانه شد تا من آنها را بيان كنم .
براي شما آرزوي موفقيت دارم و دوست دارم شهرم گرگان هميشه مامن و ماواي همشهريان خوبم قرار بگيرد.
گرگان ؛ پایتخت جیگرکی ایران !
من هم عاشق گرگانم