هميشه از اينكه در گرگان زندگي مي كردم خوشحالم . يكي از شانس هايي كه من داشتم اين بود كه هم دوران ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان و هم دوران دانشگاه خودم را در گرگان سپري كردم .
شانس بزرگتري كه داشتم اين بودكه خدمتم هم در گرگان سپري شد تا من در اين سي سال عمري كه از خداوند گرفتم از شهر زيباي خودم خارج نشوم .
وقتي پدر و مادرم براي سفر يا تفريح و زيارت قصد خارج شدن از گرگان و استان را دارند من حس خوبي ندارم و ترجيح مي دهم تا در شهرم بمانم.
زيباييهاي شهرمان گرگان كم نيست و هميشه دوست داشتم در ناهارخوران گرگان قدم بزنم و از طبيعت بكر ان بذت ببرم .
من عاشق شهرم هستم شهري به وسعت تاريخ با همين داشته ها و نداشته هايش و و دوست دارم به امتداد آرزوهايم